يك شبي مجنون نمازش را شكست بي وضو در كوچه ي ليلا نشست
گفت يا رب از چه خارم كرده اي بر صليب عشق دارم كرده اي
خداوند فرمود :گفت اي ديوانه ليلايت منم
در رگت پيدا وپنهانت منم
سالها با جور ليلا ساختي من كنارت بودم ونشناختي
[شنبه 1395-07-17] [ 09:53:00 ب.ظ ]